داستان سه نوجوان دختر را به تصویر می کشد که مامور یافتن یک الهه ی اهریمنی می شوند. یک گردنبند جادویی به آن ها قابلیت تبدیل شدن به ابرقهرمانان گربه سان را می دهد. روابط دوستانه بین نوجوانان، همکاری و کارتیمی به نمایش گذاشته می شود.
تابیتا (تبز): یکی از دختران ابرقهرمان است که موهای صورتی دارد. والدین تابیتا خارج از کشور هستند و او فعلا نزد خاله اش می ماند. تابیتا به عنوان دانش آموز جدید وارد دبیرستان ;لوس گاتوس می شود. شاکیا و آزامی اولین دوستان او هستند. شاکیا (کیا): او یکی از دختران ابرقهرمان با موهای سبز است. شاکیا دوست دارد به عنوان یک بازیکن حرفهای در فوتبال بازی کند.
آزامی: یکی از دختران ابرقهرمان و دوست تابیتا است، او موهای آبی رنگ دارد و با دلایل بیموردی احساس ترس میکند. آزامی به همکلاسیاش سیسکو علاقه دارد. چریتی: همکلاسی تابیتا و دوست دختر ولنتین است. روح آنوبیا، بدن چریتی را تسخیر میکند و در بیشتر قسمتها، آنوبیا در قالب چریتی نقش ایفا میکند. ولنتین: او برادر دوقلوی شاکیاست. سیسکو: یکی از همکلاسیهای تابیتاست؛ سیسکو در شبکههای اجتماعی از دختران ابرقهرمان فیلم و عکس به اشتراک میگذارد. آنوبیا: یک الههی شرور مصری در عالم اموات است که قصد دارد دنیا را نابود کند. آقای اوکیف: او معلم مدرسه لوس گاتوس است و تاریخ تدریس میکند. آقای اوکیف همچنین برای رئیس آلرو کار میکند. رئیس آلرو: او رئیس دپارتمان اشباح و گابلینهاست. آلرو نیز به دنبال سنگ قیمتی است تا از این طریق به نیروهای ماوراءطبیعی برسد. به خاطر اعتقاد به نیروهای فراطبیعی از طرف بقیه تحقیر میشود، اکنون با به دست آوردن این سنگ قیمتی میخواهد خودش را به بقیه اثبات کند.